در رثای شهدای گردان حضرت علی اکبر ع
تقدیم به تمام دلاورمردان گردان علی اکبر از لشگر ده سیدالشهداء علیهما السلام
حبیب الله ملکوتی فر
شب شد دوباره ياد چشمان تو كردم
شب شد دلم را باز مهمان تو كردم
شب شد دوباره، شد سيه اندام هستي
ريزد شرر سوز دلم در كام هستي
شب شد كه سوزد دل، ببارد چشمهايم
امشب بده اي مهربان حال دعايم
امشب به لبهايم بده يك جرعه آواز
امشب مرا ده همچو يك پروانه پرواز
از پیله بیرون آور و بال و پرم ده
ساقی! خرابم از می ات یک ساغرم ده
اي آنكه ساحل، موج و مهتاب و شب از توست
اي آنكه اشك و آه و نجواي لب از توست
اينك منم، اين بنده خوار و گنهكار
اينك منم، چون شامگاهت تيره و تار
اينك منم من، اين شرار عمر فاني
بر آستانت اي فروغ جاوداني
اينك نه آنم ، آنكه بودم نيستم من!
شرمنده از عمري كه با خود زيستم من
من از تباهي باز مي گردم ، خدايا
يك عمر حسرت با خود آوردم خدايا
امشب دلم خواهد که بی پروا بگرید
برمرگ خود آهی کشد تنها بگرید
مي خوانمت اي دستهاي آفرينش
بر من ببخشاي اي خداي آفرينش
بر من ببخش آن ناروائي ها كه كردم
بر آستانت بي خدائي ها كه كردم
امشب تمام کوچه از عطر تو گیج است
من با توام در چشمهای نرگسی مست
ار چه گنهکارم ولی لبریزم از تو
در بوی رخوتناک سکرانگیزم از تو
این چیست این سوز دلی کو جان من سوخت
از کیست این، این غم که در من آتش افروخت
غمناکی این سوز عشقم از چه باده است
کو برده تاب از دل ، قرار از دیده بربست
امشب دلم پیراهن خاکی به تن کرد
از خیل مه رویان، نکویی یاد من کرد؟
من بوی خاک و بوی باران دارم امشب
با خویشتن عطر بهاران دارم امشب
چشمم هوای شرجی و نمناک دارد
امشب دلم پیراهنی از خاک دارد
امشب خدایا قلب من چون یک پرستوست
امشب میان سینه ام آوای کوکوست
امشب به هر جا می روم آنجا تو هستی
در سینه پر آذرم تنها تو هستی
می یابمت در لحظه های پاک احساس
می بینمت در شبنمی بر گونه یاس
می بویمت در عطر پاک رازقی ها
می جویت در رازهای عاشقی ها
امشب همه آواز و آهنگ نیازم
ای مهربان! امشب همه رنگ نیازم
اینک منم جام دلی بگرفته در دست
بر من ترحم کن تهیدستم، تهی دست
ای جان عالم یک دمی جانان من باش
با لحظه های شرجی چشمان من باش
* * *
من بوی خاک و بوی باران دارم امشب
با خویشتن عطر بهاران دارم امشب
امشب خدایا قلب من چون یک پرستوست
امشب میان سینه ام آوای کوکوست
امشب دلم در شور و حال ناگهانی است
امشب دلم طوفانی دور جوانی است
اینک هوای خاکریز و دشت دارم
امشب هوای جبهه و گلگشت دارم
آنجا که خورشید قشنگش بی غروب است
دشت شقایق سیرتان دشت جنوب است
آتشفشان عشق در روی زمین است
آنجا که گور عشق های آتشین است
آنجا که بین زخم و خون و سوزش و درد
شهلای چشمان توام مبهوت می کرد
امشب دلم را پر بده آن دورترها
تا بو کند گل های مفقودالاثر را
من شرمسار بودن خویشم خدایا
یک جاده حسرت مانده در پیشم خدایا
من فرصت زرینه را از دست دادم
من یک بغل آئینه را از دست دادم
چشمان خود را بر حقایق بسته بودم
بر مرگ خونین شقاییق بسته بودم
ای کاش با ایل شقایق رفته بودم
همراه آن مرغان عاشق رفته بودم
ای کاش شد این زندگی ای کاش ای کاش
دل ماند با ای کاش ها و درد و غمهاش!
رفتند چون مرغان دریا دسته دسته
ماندم سرابی عافیت اندیش و بسته
زان خاطره یک آه گرمی ماند برجا
یک مشت عکس و اشک شرمی ماند برجا
ننشسته ام از پا ولی ، آری، شکستم
دل داده ام از کف عزادار دلستم!
من در شهیدستان به سر کردم شبی را
بوسیده ام گلبرگ خونین لبی را
بوی بهارانم از آنجا ماند ساقی
اندوه یارانم از آنجا ماند ساقی
تا نقش سرخ یک شقایق بر زمین است
اندوهشان نقش دل و مهر جبین است
* * *
اینک خدایا ، ای خدای آفرینش
می خوانمت ای دستهای آفرینش
دریاب این نسل اقاقی را خدایا
از خیل شان این چند باقی را خدایا
مگذار، مگذار این شقایق ها بمیرند
مگذار دل هامان همه آتش بگیرند
مپسند چشم آهوانت را پر از غم
مپسند خیل عاشقانت را به ماتم
پر سوز کن این آتش آواز ما را
یلداست دنیا، شعله آغاز ما را
دریاب تا یک چشم آذربوس برجاست
دریاب تا این شعله فانوس برجاست
* * *
امشب بیاد خوبرویان مست مستم
تا صبح بر درگاه لطفت پای بستم
بیرون مکن این خسته از میخانه ساقی
امشب خرابم پر کن این پیمانه ساقی
من بوی خاک و بوی باران دارم امشب
ح. م. شبگرد
هفته دفاع مقدس یک هزار و سیصد و هفتاد و شش
سلام با تشکر از دکتر ملکوتی عزیز واقعا دلم را برد به بهترین دوران زندگیم بیاد آن مرغان عاشق،عزیزان شهید گاهی یک نگاهی به من رو سیاه پر از گناه بیندازید،
بسیار زیبا بود. یاد آن پرستوهای عاشق و قناری های حنجره بریده دفاع مقدس گرامی باد.
شست باران همه ی کوچه خیابان ها را
پس چرا مانده غمت
بر دل بارانی من؟!
خیلی عالی .اجرشما با شهدا