خاطره برادر محمدباقر گشانی
درباره شهید حشمتالله یوسفی
نوزدهمین شب زمستان 1365 بود و آماده بودیم تا عملیات بزرگ کربلای 5 را شروع کنیم.
به همراه سایر نیروهای دسته ویژه (متشکل از شهیدان حشمت الله یوسفی، فرمان یوسفی، اکبر فریدونی، ایرج خزایی، محمدرضا اسدی، محرمعلی نجفی پور، جلال شاکری و برادران قاسم خزایی و ابوالحسن کوهکن و بنده و چند تن از برادران تهرانی و کرجی) درون قایقها منتظر بودیم تا غواص ها و تخریبچی ها، معبر شلمچه را باز کنند و عملیات کربلای ۵ رسماً آغاز شود.
همینطور که در قایق، نشسته بودیم به انتظار، نگاهم به حشمت یوسفی افتاد.
او به آسمان پر ستاره شلمچه خیره شده بود و در فکر عمیقی فرو رفته بود.
پرسیدم: حشمت، به چی فکر می کنی؟
جواب داد: به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه وآله در جنگ خندق، زمان رو در رویی حضرت علی با عمربنعبدود فرمود: کل اسلام در مقابل کل کفر ایستاده است. یقین دارم که امشب هم تمام اسلام در مقابل تمام کفر در این منطقه (شلمچه) ایستاده است.
حشمت آن شب، حال عجیبی داشت…
او در مرحله سوم همان عملیات، به فوز عظمای َشهادت نائل آمد…