بچه محل
خاطره دکتر مجید رضاییان
درباره شهید حسین جامد
اسمش در شناسنامه «مهرداد» بود
اما در گردان، همه او را «حسین» صدا می زدند…
خودش این نام را برای خودش برگزیده بود.
حسین جامد سرپرست گروهان الحدید (ادوات) بود و من در گروهان فتح.
شهید علی کوثری هم نیروی گروهان فتح بود و هم چادری ما. حسین و علی هر دو بچه ی مجیدیه ی تهران بودند. حسین که با علی رفاقت داشت، به خاطر او خیلی به چادر ما می آمد. من هم که اهل تهران بودم و خانه مان لویزان بود کم کم وارد حلقه ی رفاقتی آن دو شدم.
گروه 3 نفره ای درست کردیم و اسمش را گذاشتیم «بچه محل»
گاهی من و علی می رفتیم به چادر حسین و گاهی او می آمد به ما سر می زد.
حسین جامد روحیه داش مشدی داشت و من جذب منش او شده بودم. او هم متدین بود، هم جوانمردی خاصی داشت.
علاقه زیادی هم به ورزشهای باستانی داشت. بچه های گردان قمر بنی هاشم، یک گود زورخانه مانند کنده بودند و آنجا ورزش باستانی انجام می دادند. حسین همیشه تعریف آن گود را برایم می کرد.
وقتهای بیکاری سه تایی به ارتفاعات اطراف اردوگاه می رفتیم و قدم می زدیم. یک بار هم با نوک چاقو روی یک سنگ، اسم هر سه مان را به یادگار نوشتیم…
حالا آن دو در بهشت پیش هم هستند و من و آن سنگ، هر کدام گوشه ای از این دنیای خاکی…
خوشا روزی که دوباره گروه سه نفره مان دور هم جمع شود…
خوشا روزی که دوباره «بچه محل» شویم…