خاطره محمود روشن
درباره شهید جلال شاکری
جبهه که بودم، در گردان علی اکبر، دوستی داشتم به نام جلال شاکری.
یک روز جلال به من گفت: “می خوام برم پاسدار وظیفه بشم، اینطوری مدتی که جبهه هستم، سربازی هم برام حساب میشه”
او به کارگزینی رفت، فرم های مخصوص را پر کرد و پاسدار وظیفه شد.
چند روز که گذشت، جلال دوباره به من گفت:
“برادر روشن، پشیمون شدم! می خوام دوباره برم بسیجی بشم.”
پرسیدم: :چرا؟!… مگه چی شده که پشیمون شدی؟!…”
گفت: “می خوام وقتی شهید شدم به من بگن بسیجی شهید، نگن پاسدار وظیفه”
***
بسیجی شهید جلال شاکری در عملیات کربلای پنج در دی ماه ۱۳۶۵ آسمانی شد و روی سنگ قبرش نوشتند:
بسیجی شهید جلال شاکری
«هفته بسیج گرامی باد»
دست خط شهید بزرگوار جلال شاکری