اول علیِ قربانی!
روایت حاج مسلم ضرغام (همسر خواهر شهید علی قربانی)
از رفاقت شهید علی قربانی و مرحوم علی نیاکان
-
رفیق فابریک!
علی نیاکان و علی قربانی؛ دو دوست بودند، دو برادر، دو همرزم و دو هم محل. آن دو یاران جدا نشدنی بودند. همه کارشان با هم بود، جبهه رفتنشان، مرخصی آمدنشان…
همیشه با هم بودند تا هفدهمین روز تابستان 65!
علی نیاکان اهل بیابانک سمنان بود و علی قربانی اهل فیروزکوه؛ اما دست تقدیر، هر دو را در شهر ورامین ساکن کرده بود و دست آن دو را گذاشته بود در دست هم، تا یا علی بگویند و بروند به استقبال روزهای سخت…
علی نیاکان یک رزمنده واقعی بود؛ رشید و دلاور. تا فرماندهی گردان هم پیش رفت، ولی بسیجی ماند. دنبال نام و نشان نبود. از اکثر عملیاتها، زخمی به یادگار داشت.
علی قربانی هم در رشادت و دلاوری و اخلاص و اخلاق، چیزی کم از دوست خود نداشت.
در شوخ طبعی هم، رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر داشتند!
مصاحبۀ تاریخی شان با گزارشگر صدا و سیما، فراموش نشدنی است!
علی قربانی خود را علی نیاکان معرفی کرد و علی نیاکان، علی قربانی.
آن دو حقیقتا یک روح در دو بدن بودند.
و چه سخت بود آن هفدهمین روز!…
و چه سخت گذشت آن چند سال جدایی!…
-
اول علیِ قربانی!
درست هفده روز از تابستان سال 1365 گذشته بود. مرحلۀ اول عملیات کربلای 1 تمام شده بود و مهران آزاد شده بود. در مرحلۀ دوم همان عملیات، در قله های قلاویزان، دشمن داشت پاتک می کرد.
علی قربانی گفت: من باید بروم.
علی نیاکان مانعش شد و گفت: صبر کن! الآن وقت تو نیست. اول علی نیاکان، بعد علی قربانی.
علی قربانی دو دستی زد به سینۀ علی نیاکان، او را کنار زد و گفت: نه! اول علی قربانی بعد علی نیاکان.
ثانیه هایی بعد، علی قربانی، آغشته به خون افتاده بود در آغوش علی نیاکان…
سالهای بی رفیق، سخت گذشت بر علی نیاکان، تا اینکه بالاخره بعد از فراقی چند ساله، به دیدار دوست شهید خود رفت و دوباره دو علی به هم رسیدند.
روز تشییع علی نیاکان، مردم شهر، غمگین برای از دست دادن آن مرد نازنین بودند و شادمان برای وصال او با دوستان شهیدش.
آسمان هم آن روز بارانی بود…