آن دو علی!
مصاحبه با اقای محمدرضا اعوانی
درباره شهید علی قربانی
من و علی از کودکی با هم دوست و همسایه بودیم و در ادامه با یکدیگر همرزم نیز شدیم. او رفاقت را در حق من تمام و پای مرا به جبهه باز کرد.
علی بود که کارهایم را درست کرد و توانستم به لشکر 10 سیدالشهدا ، گردان علی اصغر بروم.
او که به شهادت رسید، من دو سه ماهی بود که از جبهه آمده بودم. خبر شهادتش، برایم سخت و سنگین بود. باورم نمی شد و رفیق شفیقم را از دست داده ام.
علی بسیار خوش اخلاق و شوخ بود.
یکبار از صدا و سیما آمده بودند برای فیلم برداری. داشتند با علی قربانی و علی نیاکان مصاحبه می کردند که آن دو طبق قرار قبلی بین خودشان، خود را جابهجا معرفی کردند:
علی قربانی گفت: من علی نیاکان هستم
و علی نیاکان گفت: من علی قربانی هستم.
مصاحبه کننده هیچوقت نفهمید آن دو شوخی می کنند و شاید اصلا برایش مهم هم نبود، ولی این موضوع، تا همین حالا هم خنده را به لب تمام همرزمان و خانواده آن دو می آورد.
این خاطره همیشه به یادمان می آورد که چه راحت می توان خوش بود و با یک شوخی کوچک، می توان سالها شاد بود…
(علی قربانی چندی بعد به شهادت رسید و علی نیاکان هم سالها بعد بر اثر بیماری به دوست شهیدش پیوست.)
شاید علی قربانی با جوانان امروز قابل مقایسه نباشد، چرا که امثال علی، هیچ امکاناتی نبود و ما حتی تلویزیون هم نداشتیم، اما جوانان امروز با انواع و اقسام امکانات جدید و بهروز، احاطه شده اند.
هرچند که در مقابل، جوانان امروز هم با خطراتی همچون ماهواره و فضای مسموم مجازی مواجهند و خوب ماندن برایشان بسیار مشکل تر است.
آری جوانان امروز، تنها با توکل بر خدا و تأسی به جوانان دیروز است که می توانند سالم و صالح بمانند و از شر شرایط نامناسب محیطی، در امان باشند.
امید است که مورد عنایت شهدا قرار گرفته و راهی را که آنان رفته اند، در پیش گیریم.
خدا رحمت کنه
شهید علی قربانی رو و همه شهدای گردان علی اکبر
همچنین شهدای از صدر اسلام