آن اواخر خیلی دلتنگش شده بودم. عید هم نیامده بود.
ماه مبارک رمضان بود… هر شب بر سر سفره افطار، دعا می کردم که زودتر بیاید. تا بالاخره اواسط ماه رمضان بود که آمد و چند روز ماند…
اما نیامده بود که بماند.
آمده بود که برود!
آخرین باری بود که پیش ما بود…
مثل قبل نبود. شوق رفتن را می شد در چهره اش دید. با آنکه پوستش زیر آفتاب سوخته بود، اما نور خاصی داشت. او به زمین، تعلق نداشت، از آسمان بود…
وقتی می خواست برود، با هر کسی که حساب و کتابی داشت، پاک کرد و رفت.
* شهید محمدباقر آقایی (معروف به باقر آقایی) از رزمندگان محبوب و بنام گردان علی اکبر از لشکر 10 سیدالشهدا بود. وی 24 سال داشت و در کسوت جانشینی گردان، در سردشت به شهادت رسید.
روز مادر بر همه مادران شهدا و جانبازان مبارک خصوصا شما مادری که چنین پسر (آقایی) تربیت کردین