با ما در ارتباط باشید : 09199726467

عملیات‌ها

عملیات بیت المقدس ۲

عملیات بیت‌المقدس2

 

پس از اتمام دوره‌ی مرخصی، نیروهای گردان به اردوگاه امام علی (ع) سنندج بازگشته و در آنجا مستقر شدند. در اين زمان برادر تقي‌زاده خود نيز به جمع رزمندگان پيوسته و فرماندهي گردان را بر عهده گرفت. همچنين پس از چندي، برادر اسماعيلي نيز به‌عنوان معاون گردان معرفي شد.

پس از چند روز اقامت، در صبح روز 5/9/66، گردان از اردوگاه امام علی (ع) حرکت کرده و در عصر همان روز به اردوگاه قائم واقع در جاده‌ی میاندوآب-مهاباد رسید. ازآنجاکه سوله‌های اردوگاه، هنوز برای اسکان آماده نشده بود، نیروها به‌صورت موقت در تعدادي چادر مستقر شدند. در روزهای بعد، با آماده شدن سوله‌ها، گروهان‌های نصر و فجر به آنجا منتقل شدند ولی سایر واحدها در همان چادرها باقی ماندند.

در تاریخ 15/9/66، نيروهاي جدید به گردان معرفی شدند و بلافاصله سازمان‌دهی شدند. در اين دوره گردان علی‌اکبر از 2 گروهان نصر و فجر و 1 دسته ويژه (صف) تشکيل شده بود. پس از جذب نيروي جديد و سازمان‌دهی آن‌ها، برنامه‌های آموزشی و انجام راهپیمایی‌های طولانی طي روزهاي بعد استمرار یافت.

در اين دوره، سازمان‌دهی لشکر سيدالشهدا رسماً در قالب 6 تيپ ثارالله، عاشورا، کربلا، الزهرا، نينوا و امام صادق انجام شد. برادر تقي‌زاده به‌عنوان فرمانده تيپ عاشورا معرفي شده و کار فرماندهي گردان به برادر رضاقلي که اخیراً به گردان بازگشته بود، سپرده شد.

در تاریخ 4/10/66، محل عمليات گردان در ارتفاعات قَمیش واقع در غرب شهر ماووت عراق مشخص شد و فردای آن روز حدود ساعت 10 صبح كادر گردان و گروهان‌ها براي توجيه منطقه‌ی عمليات در اتاق فرمانده گردان جمع شدند.

در تاریخ 5/10/66، گردان در مانور تيپ 2 عاشورا شركت كرد. این مانور در یکی از ارتفاعات واقع در جنوب جاده‌ی میاندوآب-مهاباد صورت گرفت. در روزهای بعد نیز، مانورهای گروهانی به‌طور محدود در اطراف اردوگاه انجام شد.

ساعت 4 بعدازظهر 12/10/66، راهپيمايي بزرگ و طولاني گردان آغاز شد. اين راهپيمايي بيش از ده ساعت به طول انجاميد و در ساعت 2 بامداد روز 13/10/66 به پايان رسيد.

در تاریخ 13/10/66، به علت وضعيت نامناسب هوا و طغيان رودخانه عمليات به تاخير افتاده و عده‌اي از نيروها به‌طور پراكنده به مرخصي رفتند. در اين دوره با تسویه‌حساب برخي از کادر تيپ عاشورا و گردان علی‌اکبر، برادر تقي‌زاده با حفظ سمت خود مسئوليت فرماندهي گردان را بر عهده گرفت.

در تاریخ 20/10/66، نيروهاي گردان در صبحگاه لشكر حاضر شده، فرماندهي لشكر از يك اردوي 3 روزه خبر داد كه حاكي از شروع عمليات بود. متعاقب آن ساعت 11 صبح اعلام شد تا نيروها نسبت به تحويل ساك‌ها و وسايل خود به تعاون اقدام كنند.

در تاریخ 21/10/66، تمامي نيروهاي گردان پس از صرف صبحانه براي حركت آماده و سوار اتوبوس‌ها شدند و ساعت 10 صبح از اردوگاه به سمت سقز حرکت کردند. حوالي ظهر، اتوبوس‌ها به پادگان تيپ نينواي لشكر در سقز رسيده و نيروها براي تجديد وضو از اتوبوس‌ها پياده شدند. تمامي نيروها پس از دقايقي در كاميون‌هايي كه از قبل آماده‌شده سوار شدند و به‌طور مخفيانه پس از پوشاندن ماشين‌ها بدون جلب‌توجه و ايجاد سروصدا به سمت اردوگاه تاكتيكي اعزام شدند. كاميون‌ها در ساعت 7 شب به مقر تاكتيكي گردان به نام موقعيت حضرت علی‌اکبر واقع در نزديكي پاسگاه مرزي ماووت عراق رسيدند و در چادرهايي كه از قبل در يك قبرستان محلي آماده شده بود، مستقر شدند.

از صبح روز 23/10/66، توجيه نيروها شروع شد و افراد نسبت به چگونگي انجام عمليات آگاه شدند. در ساعت 7 شب همان روز، حركت گردان از مقر خود به‌سوی محل عمليات آغاز شد. این ستون‌کشی با استفاده از تاریکی شب انجام شده و تا ساعات اولیه‌ی بامداد 24/10/66 ادامه یافت. نيروها در مسیر خود، پس از عبور از پل ایجادشده بر روی رودخانه‌ی قلعه چولان در يكي از شيارهاي دامنه‌ی شرقی ارتفاع قَميش مستقر شدند؛ این محل از ديد مستقيم دشمن خارج بود.

نیروهای گردان تا نزديكي غروب آفتاب 24/10/66، در شیارها به استراحت پرداخته و پس‌ازآن، ستون گردان به همراه سایر نیروهای عمل‌کننده از نقطه‌ی رهايي، معروف به تپه‌ی تك درخت، به سمت ارتفاع اصلي قَميش رهسپار شدند.

تا ساعت 1:15 بامداد 25/10/66، نیروهای گردان به نزدیک مواضع دشمن بر روی ارتفاع قَمیش رسیدند و پس از اعلام رمز عملیات، یورش خود را برای تسخیر اهداف تعیین‌شده آغاز کردند. درگیری با نیروهای دشمن تا ساعاتی چند ادامه یافت تا آنکه در ساعت 6 صبح گردان تمام مواضع پیش‌بینی‌شده را تصرف و پاک‌سازی كرد. از اوایل بامداد هم انتقال تداركات و پشتيباني با استفاده از نيروي انساني و قاطر آغاز شد. كار تخلیه‌ی شهدا و مجروحين به دلیل صعب‌العبور بودن مسیر و سرمای هوا، با دشواري انجام می‌گرفت.

از ساعت 10صبح 25/10/66، از ارتفاعات مقابل، دشمن اقدام به اجرای آتشی سنگین بر روی مواضع تازه آزادشده کرد. متعاقب آن در ساعت 11 صبح، دشمن به‌شدت شروع به پاتك نمود. برخي از گردان‌هاي لشكر نيز جلو آمده و همراه نیروهای گردان حضرت علی‌اکبر اقدام به دفع پاتک کردند.

در تاریخ 26/10/66، در بعدازظهر، دسته ویژه برای انجام ماموریت جدید خود، به‌سوی خط مقدم اعزام شد، در حوالی غروب آفتاب، دسته ویژه با موافقت فرماندهی برای بازسازی به موقعیت حضرت علی‌اکبر منتقل شد.

گردان پس از 2 روز عمليات و دفع پاتك، سرانجام در تاریخ 27/10/66 و درحالی‌که بارش آغاز شده بود، از منطقه خارج و به موقعيت حضرت علی‌اکبر در عقبه بازگشت. پس از 2 روز استقرار در این محل، نیروهای گردان در تاریخ 29/10/66 با چند دستگاه اتوبوس به اردوگاه قائم واقع در میاندوآب بازگشتند.

ساعت 11 روز 4/11/66، صبحگاه لشکر در محل اردوگاه قائم برگزار شد و حاج علي فضلي براي نيروها سخنراني کردند. فردای آن روز در ساعت 16:30 نيروهاي گردان به همراه ساير نيروهاي لشکر به‌وسیله‌ی ده‌ها دستگاه اتوبوس به مرخصي اعزام شدند.

اوايل صبح 6/11/66، نيروهاي گردان به شهر كرج رسيدند؛ از قبل مراسم استقبال پیش‌بینی شده بود و حوالي ساعت 10 صبح نيروهاي لشكر با استقبال مردم كرج وارد شهر شدند و پس از مراسم نيروها به محل سكونت خود رفتند.

اگرچه مرخصي نيروها در تاریخ 17/11/66 به پايان رسيده بود ولي پس از 2 بار تمديد، درنهایت روز 24/11/66 به‌عنوان پايان مرخصي اعلام شد. در این روز، در حوالی ساعت 13:30 نيروها در پادگان وليعصر جمع شدند و به سمت اردوگاه جديد واقع در انديمشك اعزام شدند.

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
غلامرضا دیهیم
غلامرضا دیهیم
5 سال قبل

من از مشهد مقدس اعزام شدم.درهمان تاریخ با کامیون چادر کشیده بغل کامیون نوشته شده بود.کمک های مردم حزب الله به جبهه های حق علیه باطل خیلی سختی از جهت سرمای شدید زمستان برف و باران گل ولای کشیدم چون بچه سال بودم. شب تو یک سوله همه بالای همدیگه جا کم بود همه ناراضی بودن یادم فرمانده به ما گفت بچه‌ها خدا میداند فردا چندنفر از شما شهید بشین بعدش افسوس می خورید که چرا بحث کردم. با این کلمه همه ساکت شدند و هماگونه هم شد… اگریادم باشه ازیک کوهی بنام گردرش که پائین کوه رود ی بود یک تانک توش گیرکرده بود لوله تانک از آب بیرون بودبالابردن . خدا خیلی وحشتناک بود بعدباهزارترس که رسیدیم بسیم زدن نیان جلو .فرمانده گفت بچه‌ها همین جا استراحت کنید من رفتم توکیسه خواب وخوابیدم بعدمارابیدارکردن راه افتادیم.رسیدیم به چادر ها من باچندنفر از بچه ها تویک چادر رفتیم ازخستگی مثل مرده افتادیم خوابیدیم صبح که بیدار شدم بایک صحنه وحشتناک روبرو شدم نگوچادری که توش بودیم چادرفرمانده گردان جلوترمابودن که درحال نماز جماعت بودن خمپاره می خوره توچادروهمه شهید ومجروح میشن.روحشان شاد و بقیه داستان خاطرات زنده شد

بهروزبیات
بهروزبیات
1 سال قبل

سلام.مفتخرم ازاینکه بنده تدارکات بودم ازشروع پل که فقط یک رشته سیم بود .خیلی کارشد تابشود پل شاید معجزه بود.انجاحضورداشتم وشاهد تمام اتفاقات وایثار همسنگران و همرزمان بودم.روح شهدا شاد.

1000021525.jpg
همچنین ببینید
بستن