شهید سید مصطفی حسینی
شناسه
نام: سید مصطفی
نام خانوادگی: حسینی رنانی
نام پدر: سید ابوالقاسم
تاریخ تولد: 1348
سن: 17 سال
تاریخ شهادت: 3 بهمن 1365
محل شهادت: شلمچه – شلحه صالحیه
عملیات: مرحله سوم کربلای 5
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر
مزار: کرج – امامزاده محمد
زندگینامه
شهید سید مصطفی حسینی رنانی زمستان سال 1341 در یکی از روستاهای ساوجبلاغ چشم به جهان گشود و پس از موفقیت در دوران تحصیلات و اخذ دیپلم ریاضی، وارد دانشکده افسری ارتش جمهوری اسلامی شد.
او پس از مدتی، از دانشکده افسری انصراف داده و قدم به خدمت مقدس سربازی گذاشت. پس از گذراندن مرحله آموزشی در پادگان چهل دختر شاهرود به خوزستان اعزام شد و به مدت 21 ماه در یکی از گروهان های پدافند هوائی لشگر 92 زرهی اهواز حضور داشت و بهمراه همرزمانش مسئولیت حفاظت از نیروگاه برق زرگان اهواز را بعهده گرفتند.
او در تعمیر و راه اندازی توپهای 23 ضد هوائی مهارت پیدا کرده بود، تا جایی که سایر گروهان ها هنگام مواجه شدن با مشکل، از او کمک می گرفتند.
در این مدت جهت حفاظت از پل های ارتباطی و سایر تاسیسات و استحکامات رزمندگان اسلام به خطوط مقدم جبهه نیز اعزام شده بود.
او پس از تحمل مشقات فراوان با سرافرازی خدمت سربازی را بپایان رسانیده وبه کرج آمد ولی ازآنجا که هنوز هوای جبهه در سر داشت از طریق بسیج بصورت داوطلب به منطقه اعزام شد.
پس از حضور در عملیات و بازگشت به شهر، در بنیاد 15 خرداد مشغول به کار و خدمت به خانواده معظم شهدا شد و سپس ازدواج کرد.
سید مصطفی مدتی را نیز به همراه یکی از اقوام خود به نام شهید سید مصطفی اعتصامی به کشاورزی مشغول شد. (لازم به ذکر است که خانوادهای حسینی و اعتصامی در کرج و رهنان اصفهان بیش از 70 شهید به اسلام تقدیم کرده اند.)
سید مصطفی در پائیز 1365 برای سومین و آخرین بار به جبهه رفت و همراه با گردان حضرت علی اکبر(ع) از لشکر 10 سیدالشهدا(ع) در عملیات کربلای 5 حضور یافت و در پنجم بهمن به فیض شهادت نائل گشت. پیکر پاکش را در امامزاده محمد کرج به خاک سپردند.
وصیتنامه
فرازی از وصیتنامه شهید سید مصطفی حسینی
با نام و یاد خدا که امیدوارم پذیرای من آلوده به گناه و معصیت باشد که سعادت مرا یاری نکرد در این ایام جنگ مدت های زیادی در جبهه باشم تا از معنویت و روحانیت در جبهه ها بهره برده و با روحی آرام و ساکن، جان خود را در راه الله فدا کنم
و از این بابت نگرانم که مبادا در صف شهدا قرار نگیرم . لذا از همه دوستان و فامیلها با کمال عجز می خواهم که برایم دعا کنند، و اگر از دست من ناراحتی دیده اند ببخشند. از همه حلالیت می طلبم.
با سلام و دعای خیر به مادر گرامیم که چه سخت ما را دوست داشتی و من نتوانستم در طول عمر خود هیچ کاری برایت بکنم و حتی از انجام کوچکترین کار برای تو عاجز بودم. مادر جان دعایم کن و مرا ببخش.
از پدرم مصراً طلب حلالیت می کنم. تو را بخدا مرا ببخش بخاطر همه چیز.
از همسرم میخواهم که فرزندم را خودش تربیت کند.
از همه خواهران و برادرم حلالیت می طلبم. شما را بخدا مرا ببخشید.
برای امام و رزمندگان اسلام دعا کنید.
سایر موارد مربوطه
خاطراتی از شهید سید مصطفی حسینی رنانی:
سید مصطفی با وجود آنکه در خانواده، مشکل مالی نداشت، اما زندگی ساده را بسیار دوست داشت و همواره به فقرا کمک می کرد.
او هیچ تعلق خاطری به مسائل مادی دنیا نداشت و هرگاه که لباس یا کفشی نو برایش می خریدند، از پوشیدن آن اکراه داشت.
سید مصطفی بسیار آرام و کم حرف بود.
در مرحله سوم عملیات کربلای پنج؛ به همراه سید مصطفی در سنگر نشسته بودیم. دشمن، آتش سنگینی می ریخت. در همین حین، یکی از همرزمان، کتاب دعای مصطفی را که از او به امانت گرفته بود، بازگرداند.
سید هم در اوج آرامش، همان لحظه زیر آتش دشمن، کتاب را باز کرد و شروع کرد به خواندن دعای صباح…
لحظاتی بعد، رفت برای نجات یک مجروح که خودش هم به فیض شهادت رسید.
چه دعایی… و چه اجابتی…
شعر همرزم شهید:
هر دم به گوش میرسد از دل بیمار من
سوز نفس گیر من که مصطفی یم برفت
من به کدامین سخن نغمه زنم زین چمن
ماه شب افروز من همدم و یارم برفت
ای دل نقاش من نقش تو در گل برفت
عکس رخ ماه او از آسمانم برفت
یاد تو چون چشمه ای از دل من می چکد
چشمه دل چون رود آب و حیاتم برفت
کاش مرا مام من در دل خاک می سپرد
خاک جهان بر سرم که مصطفایم برفت
با سلام و احترام
من سید مجتبی حسینی هستم برادر شهید
اطلاعات مندرج در سایت راجع به شهید سید مصطفی حسینی اشتباه می باشد
شهید والا مقام متولد سال 1341 است و نام پدر مرحوم سید حسن می باشد و تاریخ شهادت 5 بهمن ماه سال 1365 در شلمچه می باشد.ممنون
با سلام و سپاس از شما
تغییراتی که فرمودید، اعمال شد.
منتظر ارسال اطلاعات بیشتری درباره برادر شهیدتان از جانب شما هستیم.
ان شالله که در ثواب نشر فرهنگ شهدا سهیم هستید.