شهید سید عبدالرسول حسینی منش
شناسه
نام: سید عبدالرسول
نام خانوادگی: حسینی منش
معروف به: سید رسول حسینی
نام پدر: اسماعیل
ولادت: 1348
سن: 17 سال
شهادت: 23 دیماه 1365
عملیات: مرحله دوم کربلای 5
محل شهادت: شلمچه
یگان: لشکر 10 سیدالشهدا – گردان علی اکبر
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
پنجاه سال عبادت کردید، خدا قبول کند. یک روز هم این وصیت نامه ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.
امام خمینی
و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیا و لکن لا تشعرون
کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید؛ بلکه او زنده ی جاوید است ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت.
سوره بقره-آیه 154
(شهادت در راه خدا چیزی نیست که بتوان آن را با قیاس های بشری سنجید)
اول به نام خدایی که ما را آفریده و بعد به یاد حسین که به شهادت معنی داد.
بدانید من که در این راه قدم گذاشتم، با چشمی باز آمدم و مولایم حسین، راه را به من نشان داد.
از درون بیابان های گرم و طاقت فرسای جنوب، ندای “هل من ناصر ینصرنی” سرداد و من شنیدم و لبیک گفتم!
من راهی را می دانستم که این راه (راه شهادت) تنها ره سعادت و کمال بود! راهی که علی اکبرها و قاسم ها پای در آن گذاشتند و شهید شدند و راهی که در آن زینب ها به اسرات رفتند و کودکان، زجر ها و سختی ها کشیدند.
آری، درخت اسلام، هنوز خون می خواهد و هنوز صدای “هل من ناصر ینصرنی” حسین زمان، امام امت، بلند است!
پدر عزیزم! امیدوارم مرا حلال کنی و اگر از من ناراحت شدی یا بدی دیدی، مرا ببخشی! و از دوستان و آشنایان، طلب مغفرت کنید!
پدرم! یادم نمی رود که در آن روز های گرم در زیر آفتاب سوزان، عرق ریختی و در زمستان در هوای سرد زیر برف و باران کار می کردی تا لقمه ای نان حلال برای ما به دست آوردی که مبادا با یک لقمه نان حرام، فرزندانت از راه به در شده و از اسلام روی گردانند.
تو ای مادر عزیزم! همچنین امیدوارم مرا حلال کرده و اگر از من راضی و ناراحت شدی مرا ببخشی! همچون که آیه قرآن می فرماید: ای اهل ایمان و پیشرفت! در کار خود صبر و مقاومت پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور بردباران است. و چون فاطمه، صبور باش و سختی ها را تحمل کن که خدا همواره بندگانش را امتحان می کند و خدا هر خانواده ای را که دوست داشته باشد، بیشتر زجر می دهد که در آن دنیا، عذابشان کمتر باشد و نخواهد یادم رفت شب هایی را که تا صبح بیدار بودی و از من مراقبت می کردی و مرا تا این سن، بزرگ کردی و همواره کوشیدید که اخلاق اسلامی را به من بیاموزید!
و تو ای برادرم! مرا حلال کن و امیدوارم پیرو راه سرخ شهیدان باشی! و شما خواهرانم! مرا ببخشید و حلال کنید و همواره با حجاب اسلامی مانند زینب باشید و سختی ها را تحمل کنید!
و شما ای خانواده عزیزم! مبادا فکر کنید که زحمت هایی که برای من کشیده اید و مرا بزرگ کرده اید، به هدر رفته بدانید که این زحمت ها، پس اندازی برای آخرتتان شده است و در آن دنیا، نزد آقا امام حسین و یگانه بانوی دو جهان، فاطمه، سربلند هستید! به همین جهت، امیدوارم که با ناراحتی و گریه، اجر خود را ضایع نکنید و اولا برای من گریه نکنید چون با گریه شما، دشمن شاد می شود و شما با گریه نکردن خود، آن ها را محکوم ساخته اید و اگر خواستید برای من گریه کنید، اول برای امام حسین (ع) که راه را به ما یاد داد، گریه کنید و بعد در جایی که از چشم مردم، دور باشد برای من گریه کنید و به یادم باشید و قرآن بخوانید که من هم در دنیا به یادتان خواهم بود و از شما تقاضا دارم صبر و تقوی را پیشه خود سازید و اگر جنازه ام نیامد بدانید جنازه من همچون مادرم فاطمه (س) باید بدون نشان باشد و اگر هم آمد مرا در امامزاده محمد در نزدیکی شهید باقر زمانی و یا رضا مومنی و یا سید احمد اعتصامی به خاک بسپارید.
مراسم دعای کمیل و توسل را برایم برگزار کنید و همواره پیرو رهبری حضرت امام باشید و از روحانیت در خط امام جدا نشوید و برای سلامتی امام و ظهور آقا امام زمان دعا کنید و آیت الله منتظری را هم فراموش نکنید و در نماز های جمعه و جماعات شرکت کنید و سعی کنید یاری برای رهبر عزیزمان باشید و از برادران بسیج هم تقاضا دارم، هر بدی از من دیدند، ببخشند.
بسیج و جبهه را خالی نگذارید و با شرکت در مراسم مذهبی، معنویت خود را بالا برده و همیشه در جستجوی اخلاص و عمل خالص و اخلاقی نیکو باشید.
برایم قرآن و دعا زیاد بخوانید.
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
سید رسول حسینی
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار
خاطرات
- میثم کمالزاده (همرزم شهید):
هر بار که از جبهه به مرخصی می آمدیم، سید رسول می گفت برویم بهشت زهرا و مزار شهدا را زیارت کنیم.