با “ملکوتی” در ملکوت
در یکی از روزهای زیبای اردیبهشتی سال 1402 مهمان رزمندهای دیگر از گردان حضرت علی اکبر(ع) شدیم؛ دکتر حبیبالله ملکوتیفر.
سالها مشغلۀ کاری و دوری، دورش نکرده بود از فضای مقدس جبههها (یا به قول خودش: «نشاطستان جبههها»)
با آنکه سالها دور از وطن بود و از این آب و خاک، جدا افتاده بود، اما ریشههایش چنان در این سرزمین دویده که رشتۀ محبتش، همچنان محکم بود و چونان سالهای دور، دل در گرو رفقای شهیدش داشت و حتی آنطرف آبها هم که بود، به مدد سیمهای مخابرات، جویای حال مادرانشان بود.
حاجآقا ملکوتی، سیمش هنوز وصل بود! این را از میان عاشقانههایی که برای دوستان آسمانیاش سروده بود، میشد فهمید.
با صدای گرمش، ما را میهمان دلنوشتههایش کرد. چنان با ذوق و ظرافت، کلمات را هنرمندانه کنار هم چیده بود که گویی با ملکوتی، دقایقی را به ملکوت پر کشیدیم.